بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَٱلْمُحْصَنَٰتُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُكُمْ ۖ
كِتَٰبَ ٱللَّهِ عَلَيْكُمْ ۚ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا۟ بِأَمْوَٰلِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَٰفِحِينَ ۚ
فَمَا ٱسْتَمْتَعْتُم بِهِۦ مِنْهُنَّ فَـَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةًۭ ۚ
وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَٰضَيْتُم بِهِۦ مِنۢ بَعْدِ ٱلْفَرِيضَةِ ۚ
إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًۭا (نساء۲۴)
كلمهى «مُحصَنات» از نظر لغوى، يعنى آنچه در حِصن و حريم باشد و از دسترسى ديگران منع شود. ريشه اين كلمه در قرآن، در مورد سه گروه استعمال شده است:
1- زنان عفيف وپاكدامن. چنانكه خداوند درباره حضرت مريم مىفرمايد: «التى احصنت فرجها»
2- زنان شوهردار. زيرا شوهر نقش حفاظت از عفت زن را به عهده دارد. مراد از «المحصنات من النساء» در آيه مورد بحث، همين معنى است.
3- زنان آزاده كه اسير جنگى نبوده و كنيز نيستند. زيرا اسارت سبب پاره شدن پردههاى عفّت و حياى زن مىگردد و بىعفّتى در ميان كنيزان شايع بوده است. مراد از «المحصنات المؤمنات» در آيه بعد، اين معناست.
كلمهى «مُسفِحين» از «سفاح» به معناى زنا مىباشد.
اسارت براى زنان كافر، به منزلهى طلاق آنان از شوهران است. مثل ايمان آوردن زن، كه اگر شوهرش به كفر ادامه دهد، ايمان آوردن او را از شوهر جدا مىكند.
ازدواج با زن شوهردار، از نظر اسلام حرام است، از هر مذهب وملت كه باشد. ولى چون اسارت به منزلهى طلاق است، زن اسير، پس از اسارت به مدّت يكبار قاعده شدن، و اگر باردار است تا وضع حمل بايد عده نگهدارد و در مدّت عده هيچ گونه ارتباط زناشويى با او جايز نيست. اين طرح زناشويى بعنوان همسر يا كنيز، از طرح بازگرداندن به كفّار يا رها كردن و بىسرپرست گذاشتن، بهتر است.
كلمهى «مُتعة» همچون كلمهى حج، صلوة، ربا و غنيمت، داراى معناى شرعى است، نه لغوى. بنابراين به قول علامه در تفسير الميزان شكّى در آن نيست كه مراد از جملهى «استمتعتم» مُتعه است.
پرداخت اجر، «آتوهنّ اجورهنّ» در مُتعه مربوط به استمتاع است، «فما استمتعتم» در حالى كه اگر مراد آيه نكاح دائم باشد، باخواندن عقد مهريه لازم است، خواه استمتاع بشود يا نشود، لكن قبل از آميزش اگر طلاق صورت گرفت، نصف مهريه پرداخت مىشود.
جملهى «فمااستمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اُجورهنّ» به فرموده اهلبيتعليهم السلام
واكثر تفاسير اهلسنّت،
مربوط به ازدواج موقّت است كه خليفه دوّم آن را حرام كرد، با آنكه كسى حقّ تحريم حكم خدا را ندارد. واگر حرام نمىشد به گفته روايات، <258> كسى مرتكب زنا نمىشد مگر افراد شقىّ. ازدواج موقّت يك طرح صحيح است و دنيا بخاطر نداشتن آن، زنا را آزاد كرده است. ازدواج موقّت يك ضرورت اجتماع است و در روايات اهلسنّت مىخوانيم، جواز مُتعه به خاطر دورى از همسر و بروز جنگها بوده كه الآن نيز همان شرايط موجود است. مُتعه طرحى براى حل اين مشكل اجتماعى و جلوگيرى از فساد است وتا قيامت هم جنبه شرعى دارد.
دستاويز بعضى اين است كه در قرآن موضوع عدّه و ارث و حفظ فروج، نسبت به ازدواج مطرح است و متعه ازدواج نيست. ولى پاسخ ما اين است:
اوّلاً نام ازدواج به متعه هم گفته مىشود، و ثانياً در متعه هم عدّه لازم است وفقط قانون ارث زن از مرد يا بالعكس، در متعه استثنا شده است.
چند پرسش:
1- آيا ازدواج موقّت نقابى بر چهرهى فحشا نيست؟
پاسخ: خير، زيرا:
الف: در ازدواج موقّت زن فقط در اختيار يك نفر است.
ب: حداقل چهل و پنج روز بايد عدّه نگاه دارد.
ج: مولود مُتعه همچون مولود همسر دائمى است.
2- آيا مردان هوسباز از اين قانون سوء استفاده نمىكنند؟
پاسخ: ممكن است از هر قانون مفيد و ضرورى افرادى سوء استفاده كنند. مگر از انگور شراب نمىسازند؟ مگر زمانى كه بعضى از سفر حج سوء استفاده كردند، بايد منكر سفر حج شد؟
3- تكليف فرزندان مُتعه چيست؟
پاسخ: در حقوق و ارث و امثال آن، هيچ فرقى با فرزندان همسر دائم ندارند.
1- براى ازدواج، نبايد سراغ زنان شوهردار رفت. «والمحصنات»
2- زنان اسير در جنگ با كفّار، نبايد بىسرپرست بمانند، يا به كفّار برگردانده شوند، بلكه به عنوان همسر يا كنيز، با مسلمانان رابطهى شرعى داشته باشند. «الا ما ملكت ايمانكم»
3- حرام بودن ازدواج با محارم و زنان شوهر دار و جمع ميان دوخواهر، از احكام ثابت، قطعى و تغيرناپذير الهى است. «حرمت... كتاب اللَّه عليكم»
4- صرف بودجه در مسير بىعفّتى وفحشا حرام است. «تبتغوا باموالكم... غير مسافحين»
5 - ازدواج موقّت، شرعى است و مهريه زن بايد پرداخت شود. «فما استمتعتم... آتوهن أجورهن»
6- در مهريه، رضايت طرفين شرط است. «فيما تراضيتم به»
7- بعد از پايان مدّت در ازدواج موقّت، مىتوان مدّت يا مهريه را با رضايت طرفين تمديد و اضافه كرد. «لاجناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة»
8 - ازدواج موقّت و احكام و قوانين ازدواج، برخاسته از علم و حكمت خداوند است. «عليماً حكيماً»
9- علم وحكمت دو شرط لازم براى قانونگذار است. «كتاب اللّه... عليماً حكيماً»
.: Weblog Themes By Pichak :.

